دسته: ووشیا

خلاصه داستان: لی وو که پیشینه ی دون پایه ای داره به خاطر یه سوء تفاهم به یکی از اعضای پلیس مخفی امپراتوری که به نگهبانان یونیفورم گلدوزی شده معروفن تبدیل می‌شه. با اینکه در ظاهر خوشحال و خوش صحبت به نظر می‌رسه ولی تو اعماق وجودش صادقه و به برادری ارزش قائله. لو جنگ یه نگهبان اصلی و گوشه گیره ولی گفتار خوبی نداره. این دو نفر از طریق ملاقاتشون، دوستی ای که هر دو به دنبالش بودن رو پیدا می‌کنن و با هم تکامل می‌یابن. اونا با هم تو خیلی از پرونده ها و نفرت عمیقی که تو دربار وجود داره کشیده می‌شن. یعنی اونا می‌تونن همه ی معماها رو بدون اینکه خودشون به هدف تبدیل بشن حل کنن؟

خلاصه داستان: جانگ پینگ یه محقق فقیره که تو خیابونا سرگردونه؛ اون تو نودل پختن مهارت داره و از این طریق زندگیشو می‌گردونه و به طرز عجیبی علاقه داره خودشو با پرونده‌های حکومت تو دردسر بندازه، از طرفی لان جوئه یه وزیره که درگیر اتفاقات دربارِ، مردم فکر می‌کنن اون زندگی آرومی داره اما گذشته‌ای داره که برای همه پنهانه، جانگ‌پینگ اتفاقی نقشه‌ی لان جوئه رو بهم می‌ریزه و با یه استدلال هوشمندانه پرونده‌ای رو حل می‌کنه که باعث می‌شه سر از راز لان جوئه در بیاره؛ این دونفر با وجود داشتن موقعیت و آرمان‌های متفاوت در مواجهه با مرگ و زندگی همراه همدیگه می‌شن...

خلاصه داستان: یه شی، یه دختر خوش قلب و خوش اخلاقه که آرزوی تبدیل شدن به یه قهرمان هنرهای رزمی تو نسل خودشو داره. اون که تجربه‌ای تو جیانگهو نداره فانتزی زیبایی نسبت به وولین و همچنین عشق داره. یه شی از صمیم قلب به افراد ضعیف کمک می‌کنه اما درکی از بخش تاریک قلب انسان‌ها نداره. اون توسط افرادی که بهشون اعتماد داره مورد سواستفاده قرار می‌گیره، بهش دروغ می‌گن و خیانت می‌کنن؛ باعث می‌شن که آبروش خدشه‌دار بشه و تقریباً جونشو از دست بده. با این حال، با وجود این ضربات مکرر، یه شی هدف اصلی خودشو فراموش نمی‌کنه و معتقده که عدالت به طور طبیعی تو قلب انسان‌ها ساکنه. اون تصمیم می‌گیره تا حقیقتو بررسی بکنه و بی‌گناهی خودشو ثابت کنه. در طول سفر، با طبیب الهی بای یوئه ملاقات می‌کنه که در سکوت ازش محافظت می‌کنه و باهاش مرگ و زندگی رو تجربه می‌کنه. یه شی همچنین تو این راه بالغ می‌شه و با اعتماد به نفس بیشتر و قوی تر می‌شه؛ و همچنین در نهایت عشق واقعی و همچنین روح ووشیا رو درک می‌کنه. با کمک بای یوئه، یه شی افرادی پستی رو که براش پاپوش درست کرده بودن و به جیانگهو آسیب رسوندن، نابود می‌کنه؛ بای یوئه هم از مهارت‌های پزشکی خودش برای درمان افرادی که جادو شده بودن استفاده می‌کنه... از اون به بعد، وولین هاله‌ی راستی خودشو باز پس می‌گیره و به راه جوانمردی برمی‌گرده.