دسته: فانتزی

خلاصه داستان: طبق افسانه ها، هزار سال پیش خدای جنگ، در نبری سخت با دیو ها، آسمان ها را حفظ میکند. هر دوی آنها از آسمان ها آمده بودند و بعد از آن نیز ناپدید میشوند. چو ژوان چی در دنیایی بدون حواس شش گانه متولد میشود. او با شاگرد برجسته کاخ لیز به نام یو ژی فنگ دوست میشود و …

خلاصه داستان: پس از بیست و هفت مرگ زودرس غم انگیز، آئین از پل نایهه عبور کرد تا از پادشاه ارواح عدالت طلب کنه. ژیویان به اون گفت که تنها دو احتمال برای چنین بدشانسی وجود داره: یکی اینکه اون به شخصیت بزرگی بین خدایان توهین کرده و دیگری این که خودش شخصیت بزرگیه.

خلاصه داستان: چو کونگ خدای جنگی هستش که ۳۰ هزار سال قبل تو نبرد علیه تهدیدِ بزرگ ۶ قلمرو نیمی از روح ازلیش رو فدا کرده و تمام خاطراتش رو از دست داده و حالا وقتی پیشگویی می‌شه اون شیطان قراره احیا بشه مجبوره هر راهی رو برای بازیبابی قدرتش امتحان بکنه؛ حتی اگه اون راه سقوط تو دنیای فانی و از سر گذروندن مصیبت‌های عشق باشه... و شیانگ یون که در اصل یه ابر بوده با گرفتن شکل انسانی تو عمارت پیوند مشغول امور ازدواج ۶ قلمرو می‌شه... ولی وقتی پری داستانمون پا رو دم خدای جنگِ ۵۰ هزارساله‌ی آسمانی بذاره و به طور اتفاقی ریسمان سرخ عشق به هم پیوندشون بزنه چی می‌شه؟ اثری از نویسنده‌ی سریال‌های: عشق بین پری و شیطان، بازگشت از لبه‌ی پرتگاه، نجوای آبی

خلاصه داستان: در دوران باستان، جایی که خدایان، الهه‌ها، شیاطین و موجودات افسانه‌ای در کنار انسان‌ها زندگی می‌کنند، 3 پادشاهی افسانه‌ای وجود دارد - شنگ نونگ، ژوان یوان و گائو زینگ - که بر جهان حکومت می‌کنند شاهزاده گائو شین، جیو یائو، در حین سفر در بیابان، انواع سختی ها را تجربه می‌کند و با از دست دادن هویت و ظاهر واقعی خود، در ظاهر مردی به نام ون شیائو لیو متولد میشود شیائو یائو به طور تصادفی درشهر شان جینگ، رهبر آینده طایفه شان را نجات می دهد زندگی همان دیدار و جدایی است، زمان آغاز و فراموشی است، اما همیشه چیزهایی هستند که یک بار اتفاق افتاده، آثاری از خود به جا می‌گذارند و همیشه کسی خواهد بود که یک بار ظهور کرده، فراموش نشدنی ملاقات سرنوشت ساز در شهر چینگ شویی سرنوشت همه را تغییر داد...

خلاصه داستان: این داستان تو "کونگ سانگ" اتفاق میوفته و حول محور داستان عاشقانه و پر سر و صدایی بین جو یان شاهزاده‌ی قبیله‌ی سرخ و ولیعهد سلطنتی به اسم شیی یینگ می‌چرخه. زمانی که تو بچگی برای شی یینگ و مادرش پاپوش درست می‌کنن و اون با هویت جدید تو کوهستان مخفی می‌شه تا تهذیب کنه؛ به طور عادی به جز تهذیبش رو چیز دیگه‌ای تمرکز نداره ولی چی می‌شه اگه دختری که مقدر شده براش دردسر درست بکنه بعد از پنج سال دوباره پیداش بشه؟ دختری که می‌تونه با معصومیتش ستون‌های قلب استادِ سردش رو به لرزه بندازه... شی یینگ و جو یان عشق ممنوعه‌ای رو تو دلشون مخفی کردن که برای رسیدن بهش باید با سرنوشت، حکومت و زمین و زمان بجنگن.