دسته: 2024

خلاصه داستان: جی شینگ، یه دختر با استعداد فنی کاره که با پشتکار توی یه شرکت فناوری کار می کنه، برای تحقق رویاهاش استعفا میده و راه کارآفرینی رو پیش می‌گیره. اون و برادر کوچیکترش تجارتی رو راه اندازی میکنن که از همون اول کار با سختی های زیادی روبرو میشن، ولی در عین نا امیدی با استعدادی که جی شینگ داشت تونست حمایت رئیس فناوری دونگ یانگ رو بدست بیاره و تجارتشون رو نجات بده، در همین حین جی شینگ عشق هفت ساله‌اش رو از دست میده. درد شکست عشقی و دردسرهای تجارت نوپا حسابی بهش فشار میاره ولی اون تنها نیست و حمایت گروه خواهرانه‌اش رو داره بعد از چندین شکست توی توسعه محصولشون، جی شینگ و هان تینگ به تدریج از شرکای تجاری به سول میت هم تبدیل میشن، ولی دوران خوشیشون چندان طولانی نیست و به مشکل میخورن. جی شینگ یه بار دیگه توی زندگی حرفه‌ایش دچار رکود شد. در همون زمان، عشقش به هان تینگ هم دچار بحران شد. در نهایت با تشویق دوستاش اعتماد به نفسش رو به دست میاره و شرکت رو که تحت فشارهای سنگین بود از مخمصه نجات میده....

خلاصه داستان: داستان با به قدرت رسیدن شی یان سانگ شوان در پادشاهی شی یان آغاز می‌شه. توشان جینگ با فانگ فنگ یی یانگ ازدواج کرده و شیائو یائو با چی شوی فنگ لونگ نامزد می‌کنه. شیائو یائو به شیانگ لیو می‌گه که بعد از ازدواجش، دیگه برای اون سم نمی‌سازه. تعاملات اونا نه تنها سرنوشت‌های در هم تنیده خودشون بلکه سرنوشت‌ خاندان‌های بزرگ، سه پادشاهی و سرزمین دا هوانگ رو هم شکل می‌ده. در پایان، آیا شیائو یائو همچنان خودش رو فردی رها شده می‌بینه؟ کسیه که نمی‌تونه از خودش محافظت کنه، هیچ کس برای تکیه کردن نداره و جایی برای رفتن نداره؟

خلاصه داستان: سو نوان نوان، طراح جعبه‌های شانسی، توی روز تولد بیست و پنج سالگیش کُلی بدشانسی آورد. اولش مجبور شد اضافه کاری بمونه، بعدش یه سوء تفاهم پیش اومد و آخرش هم دوست پسرش باهاش بهم زد. حسابی داغون بود و فقط یه آرزو داشت: یه دوست پسر ایده‌آل. سو نوان نوان که حالش خیلی گرفته بود، رفت به یه مغازه جعبه شانسی و از گوشه مغازه یه جعبه شانسی برداشت و خرید و از اون موقع به بعد، یه سفر خارق‌العاده با دوست پسرهای جعبه شانسیش شروع شد...

خلاصه داستان: چن شینگ ارباب جوان‌ خاندان چن در شهر دونگ‌یانگ است. او هر دو والدین خود را از دست داده بود. او می‌توانست با رسیدن به سن قانونی جانشین رئیس خانواده شود، اما با توطئه چن شنگ، سرپرست موقت جاه‌طلب خانواده، برای تصاحب جایگاه او روبرو شد. هیچ کس فکر نمی کرد که چن شینگ بتواند از فاجعه جان سالم به در ببرد، به طور تصادفی مهارت برتر گمشده "هنر خدای ستاره باستانی" را به دست آورد و بعضی از حرکات را یاد بگیرد، به قدرت بازگردد، چهره زشت چن شنگ را فاش کند و او را زندانی کند. این موضوع فعلاً کنار گذاشته شد. چن شینگ با احتیاط "هنر خدای ستاره باستانی" را مطالعه کرد تا جانوران ستاره‌ای مورد نیاز برای این تکنیک را جمع‌آوری کند و به سرعت رشد کند. در این مدت، چن شینگ به دلیل یک جانور ستاره ای، مو چینگ لان، دختر ارباب قصر شوان یانگ را نجات داد و با توصیه او، برای ورود به قصر شوان یانگ سختی های زیادی را پشت سر گذاشت. با این حال، به محض شروع، چن شینگ با جیان فی کونگ، پسر معاون رئیس فرقه، درگیری های دائمی داشت.

خلاصه داستان: این داستان درباره‌ی "چی چون‌ جیائو" هستش که یه دختر ورزشکاره و به طور اتفاقی به "گو چینگ چیائو"، دختری تو یه شراب‌فروشی قدیمی، تبدیل می‌شه و با کراش و دوست دوران بچگیش "دوان یو"، بهترین دوست پسرش "لو زی جنگ" و دکتر تیمش "روان سی چونگ"، سفری رو در امتداد زمان و فضا برای جستجوی ارواح و گنجینه‌ها شروع می‌کنن. چی چون‌ جیائو که یه ورزشکار پرتاب دیسکه، تجربه‌ای از فروپاشی‌های متعدد رو پشت سر گذاشته، مثل وقفه‌ی کاری، شکست تو اعتراف به اولین عشقش و سوءتفاهم با مادرش... ولی به طور اتفاقی به "گو چینگ چیائو"، دختری با آسیب‌دیدگی سرش، تبدیل می‌شه. همزمان، کراشش دوان یو، برادرزاده‌اش دوان شائو یی، بهترین دوستش لو زی جنگ و دکتر تیم روان سی چونگ هم هویت‌های مختلفی به خودشون می‌گیرن و دوباره با هم ملاقات می‌کنن... در طول این سفر افسانه‌ای برای پیدا کردن گنج "سی لینگ"، اونا به آرومی گره‌های قلبش رو باز می‌کنن و بهش یاد می‌دن که چطور عشق بورزه و به مسیر جدیدی تو زندگی هدایت بشه.